آریا..میوه عشق من و سعید

سفر پر خاطره و مخاطره به جلفا

 تابستون امسال من و شما و بابا سعید یه سفر سه روزه از 6-9 مردا  95 به سمت شهر جلفا داشتیم. 6 ام رفتیم زنجان صبح 7 ام به سمت جلفا و روز بعدش هم به سمت هتل صخره ای لاله در کندوان. که نزدیک هتل لاله با تصادفی که ختم بخیر شد سفرمون خاطره انگیز شد. و اینگونه بود که شما در محیط کلانتری هم پا گذاشتی. جالب اونکه سربازا برای اینکه شما نترسی حسابی با تو بازی کردن و به تو خوش گذشت. تو حیاط کلانتری یه مورچه بزرگ دستت رو گاز گرفت. البته باید بگم با این علاقه ای که تو به حشرات داری و انواع مختلفش رو دست میگیری همینکه فقط یه مورچه گازت گرفته و ازین بدتر نبود خدا رو  شاکریم. تو شهر جلفا تو یه مغازه ملخی به بزرگی کف دست خودت تو دست گرفته بو...
16 شهريور 1395

بهار95

تو اردیبهشت ما یه تولد داریم. این بار کیک تولد بابا سعید رو با سلیقه شما انتخاب کردیم و این از اب در اومد یه روز بهاری در پارک و یک دوستیابی به همراه خجالت. اما این خجالت زیاد طول نکشید. اردیبهشت.این عکس در روستای اشمسیان این جای بسیاار زیبا هم مربوط به زادگاه باباجون همون اشمسیان هست. 9 خرداد 95 در خانه بازی پاساژ کوروش 26 خرداد 95  این مدلی هم بهت میاد ها   28 خرداد 95 در حیاط باغ 17  تیر 95 باغ 22 تیر 95 در اینجا جنابعالی دو تا بسته دستمال کاغذی رو خالی کردی و جا دادی تو اون قسمت که میبینی. 31 تیر 95 باغ 31 تیر ...
16 شهريور 1395

عید 95 از راه رسید

j تولد علیرضای عزیز در ایام عید a سفره خانه دف به مناسبت تولد علیرضا جون ابشار بیشه عید 95 فروشگاه سنتی در  ابشار بیشه اینجا تقریبا 10 دقیقه ای بود تو دستت کفشدوزک نگه داشته بودی و ما نمیدونستیم. بابا سعید دوتا کفشدوزک نشونت داد، و تو هم که عااااشق حشراتی . بعد از 10-15 دقیقه که میخواستیم بریم اومدم دستات رو بشورم دیدم  مقلومت میکنی و دستت رو باز نمیکنی. اونوقت متوجه شدیم که تمام مدتی که تو دشت بازی میکردی این دوتا کفشدوزک تو دستت زندانی بودن و با چه سختی ای بازی میکردی. اریا در حیاط دهکرد از سفر برگشتیم و شب خونه عموی مامان(عمو مسلم) دعوتیم و شما تیپ زدی بری مهمو...
16 شهريور 1395
1